کد مطلب:88673 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1287

داستانی عجیب از انسانی خود ساخته











از یكی از زاهدان نقل شده كه: در بادیه زنی را تنها دیدم گفتم كیستی، جواب داد: «و قل سلام فسوف تعلمون، بگو سلام بزودی می دانید».[1].

از قرائت این آیه فهمیدم، كه می گوید: اول سلام كن، سپس سوال كن، كه سلام علامت ادب و وظیفه وارد بر مورود است.

به او سلام كردم و گفتم، در این بیابان آن هم با تن تنها چه می كنی؟ پاسخ داد:

«من یهدالله فما له من مضل»، كسی را كه خدا هدایت كند، گمراه كننده ای برای او نیست.[2].

از این آیه شریفه دانستم راه را گم كرده ولی برای یافتن مقصد به حضرت حق

[صفحه 468]

جل و علا امیدوار است.

گفتم: جنی یا آدم؟ جواب داد:

«یا بنی آدم خذوا زینتكم عند كل مسجد، ای فرزندان آدم زینتهای خود را نزد هر مسجدی برگیرید.»[3].

از قرائت این آیه درك كردم كه از آدمیان است.

گفتم از كجا می آئی؟ پاسخ داد:

«ینادون من مكان بعید، از مكان بعیدی ندا داده می شوند.»[4].

فهمیدم از راه دور می آید.

گفتم كجا می روی؟ جواب داد:

«و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا»، برای خداوند است بر گردن مردم حج خانه ی خدا برای كسی كه استطاعت به سوی آن را پیدا كرد.[5].

فهمیدم قصد خانه ی خدا دارد.

گفتم چند روز است حركت كرده ای؟ گفت:

«و لقد خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما فی سته ایام»، ما آسمانها و زمین و هر چه بین این دو است را در شش روز خلق كردیم.[6].

فهمیدم شش روز است از شهرش حركت كرده و به سوی مكه می رود.

پرسیدم غذا خورده ای؟ جواب داد:

«و ما جعلناهم جسدا لا یاكلون الطعام»، ما پیامبران را مثل فرشتگان بدون بدن قرار ندادیم تا غذا نخورند.[7].

[صفحه 469]

فهمیدم چند روزی است غذا نخورده، گفتم عجله كن تا تو را به قافله رسانم، جواب داد:

«لا یكلف الله نفسا الا وسعها»، خداوند هیچ نفسی را بیشتر از طاقتش تكلیف نمی كند.[8].

فهمیدم كه مثل من در حركت تندرو نیست و طاقت ندارد، به او گفتم بر مركب من در ردیف من سوار شو تا به مقصد رویم. پاسخ داد:

«لو كان فیهما آلهه الا الله لفسدتا»، اگر در این آسمان و زمین چند خدا غیر از خدای یگانه بود فاسد می شدند.[9].

آگاه شدم كه تماس بدن زن و مرد در یك مركب یا یك خانه و یك محل موجب فساد است، به همین خاطر از مركب پیاده شدم و به او گفتم شما به تنهائی سوار شوید وقتی سوار شد گفت: «سبحان الذی سخر لنا هذاو ما كنا له مقرنین»، منزه است خداوندی كه برای ما این (كشتیها و چهار پایان) را مسخر گردانید و ما هرگز قادر بر آن نبودیم.[10].

وقتی به قافله رسیدیم گفتم در این قافله آشنائی داری، جواب داد: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل،» محمد نیست مگر رسولی و قبل از او رسولانی دیگر بوده اند.[11].

«یا یحیی خذ الكتاب بقوه»، ای یحیی كتاب را با قوت بگیر.[12].

«یا موسی انی انا الله»، ای موسی من خداوند هستم.[13].

[صفحه 470]

«یا داود انا جعلناك خلیفه فی الارض»، ای داود ما تو را در زمین جانشین و خلیفه قرار دادیم.[14].

از قرائت این چهار آیه دانستم، چهار آشنا به نام محمد و یحیی و موسی و داود در قافله دارد. چون آن چهار نفر نزدیك آمدند، این آیه را خواند:

«المال و البنون زینه الحیاه الدنیا»، مال و فرزندان زینت حیات دنیوی هستند.[15].

فهمیدم این چهار نفر فرزندان او هستند، به آنها گفت:

«یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین»، دختر شعیب به پدرش گفت ای پدر، موسی را اجیر كن بهترین كسی كه باید به خدمت برگزید، كسی است كه امین و توانا باشد.[16].

فهمیدم به آنها گفت به این مرد امین كه زحمت كشید و مرا تا اینجا آورد، مزد بدهید، آنها به من مقداری درهم و دینار دادند و او حس كرد كم است گفت:

«و الله یضاعف لمن یشاء»، خداوند برای كسی كه بخواهد مضاعف می كند.[17].

فهمیدم می گوید به مزد او اضافه كنید.

از وضع آن زن سخت به تعجب آمده بودم و به فرزندانش گفتم: این زن با كمال كه نمونه ی او را ندیده بودم، كیست جواب دادند: ای مرد این زن حضرت فضه، خادمه ی حضرت زهرا (ع) است كه بیست سال است خارج از قرآن سخن نگفته است.[18].

[صفحه 471]

ای عزیز اگر قدرت متابعت از همچون فضه را نداریم، سعی كنیم لا اقل از كلام بیهوده بپرهیزیم، كه: سخن بیش از حد موجب هلاكت انسان است، چه رسد حرف زیادی بیهوده!

مولی علی (ع) فرمودند: «الكلام كالدواء قلیله ینفع و كثیره قاتل»، كلام مثل دواء است كمش سودمند است و زیادش كشنده است.[19].

ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در صفات پیامبر اكرم آمده، كه آن حضرت تند و خشن و بد خلق و بلند صدا نبودند (لیس بفظ و لا صخاب).[20].

پس به حضرتش اقتدا كن و سیره ی او را پیش گیر كه (و فی رسول الله اسوه حسنه) او اسوه و الگوئی جامع برای یك زندگی كامل است و از اهانت و فحش و سخن ناروا بپرهیز زیرا گاهی اهانتی با انسانی چنان كند كه شمشیر و خنجر نكند، چه بسا سخنی كه مثل شمشیر برنده است (رب كلام كالحسام)[21] و چه بسا كلامی كه مجروح كننده است (رب كلام كلام)[22] و چه بسا گفتاری كه موثرتر از تیر باشد (رب كلام انفذ من سهام)[23]، و چه بسا قولی نافذتر از حمله ای در جنگ باشد كه قهر و غلبه بر آن پیدا كنی (رب قول انفذ من صول)[24] گاهی بهتر است در میدان جنگ به كسی حمله كنی و او را مجروح سازی تا بخواهی به او فحش دهی و شخصیت او را جریحه دار كنی.

وقار و شخصیت خود را حفظ كن كه صورت حقیقی زن در صورت ظاهری و جمال اوست و صورت حقیقی مرد در كلام و نطق اوست (صوره المراه فی وجهها

[صفحه 472]

و صوره الرجل فی منطقه)[25] پس خود را زیبا بسازید، به نطق خود بپردازید نه فقط به سر و وضع ظاهری خود.

[صفحه 473]


صفحه 468، 469، 470، 471، 472، 473.








    1. سوره ی زخرف آیه ی 89.
    2. سوره ی زمر، آیه ی 37.
    3. سوره ی اعراف، آیه ی 31.
    4. سوره ی فصلت، آیه 44.
    5. سوره ی آل عمران، آیه ی 98.
    6. سوره ی ق، آیه 38.
    7. سوره ی انبیاء، آیه ی 8.
    8. سوره ی بقره ی، آیه ی 286.
    9. سوره ی انبیاء، آیه ی 22.
    10. سوره ی زخرف، آیه 13.
    11. سوره ی آل عمران، آیه ی 144.
    12. سوره ی مریم، آیه 12.
    13. سوره ی قصص، آیه ی 30.
    14. سوره ی صفحه، آیه ی 26.
    15. سوره ی كهف، آیه ی 42.
    16. سوره ی قصص، آیه ی 26.
    17. سوره ی بقره، آیه ی 261.
    18. عرفان اسلامی، جلد 10، صفحه ی 54 تا 57.
    19. غرر الحكم.
    20. شرح ابن ابی الحدید جلد 10 ذیل همین فراز.
    21. غرر الحكم- میزان الحكمه، جلد 8، صفحه ی 435.
    22. غرر الحكم- میزان الحكمه، جلد 8، صفحه ی 435.
    23. غرر الحكم- میزان الحكمه، جلد 8، صفحه ی 435.
    24. بحار جلد 71، صفحه ی 291- نهج البلاغه حكمت 394 صبحی و 388 فیض.
    25. بحار، جلد 71، صفحه ی 291.